غم نامه ی حیدر (1) - دو راهی بین الحرمین
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غم نامه ی حیدر (1)  

یاربنا یاربنا ای دستگیر عاشقان دادی تو قلبم را به آن شاهی که شد فرقش دو تا در روزگاران قدیم احمد بود و حیدر یکی دست علی دادی به پیغمبر که باشد جانشین دادی به حیدر همسری دخت نبی بی قرین دادی سه فرزند بر علی هرسه مجاهد بهر دین حمله بکردند ظالمان شبانه بر بیت ولی آتش کشیدند آن در را افتاد در روی زمین فاطمه بین در زمین مسمار در بر سینه اش شعله به روی قامتش محسن برفت از ضرب در طفلان زهرا و علی از هول آتش مادری نقش زمین فریاد می کردند که بابا مادرم رفته ز هوش ناگه بدیدند حیدرو با دست بسته می برند به سمت مسجد می کشانند قامت شیر عرب فریاد سر دادند که مادر می برند بابا ی ما را نا گهان زهرا بلند شد با همان قامت خونین رفت به سمت مسجد و آورد حیدر را به خانه بعد چند روز روی بستر فاطمه رفت از جهان گفت وداع حیدر با زهرا کرد او را مخفیانه زیر خاک بعد سال ها می گرفت اندک اندک جان حیدر آن در نیم سوخته و خونین ز خون فاطمه روزی از روز های ماه رمضان بود هنوز یادم هست گام بر می داشت به سمت مسجد و محراب و منبر تا اقامه کند نماز صبح را از برای شیعیان در میان سجده سبزی که بر الله کرد دشمنی آمد سپرد خنجر به فرقش...


شد جهان تاریک که خورشید از میان رفت
دخترش زینب یتیم شد که بابا از جهان رفت


 

اللهم عجل لولیک الفرج

 


توسط: محب الحسین| سه شنبه 91/5/17 | 8:0 عصر | + | موضوع: | نظر