اشعار - دو راهی بین الحرمین
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شرمنده ام یا حسین ع  

نمی خوام دیگه من شرمنده باشم
دیگه نمی خوام بارون ببارم برای غیر از تو
آقا به من بکن نگاهی آرامشی بگیرم
مُردم ز بس خجلت از مادرت کشیدم
می خوام صلاح کارم در دست تو بیفتد
زیا تمام اعمال بر من شدم خجالت
آقا بذار وقفت بشم از زندگی خسته شدم
عمرم به پایت مهربان اعمال من گشته گناه
مولا یه عمره تکیه ام خندیدن ها و گریه ام
آرامشو خواب شبم بود از برایت سرورم
غیراز تو کس بر من نبود تا تکیه ام بر او زنم
دانم که غرق در گنام اما تو بودی پشت من
بازم مثل ماه های پیش یا مثل سال های قدیم
دست مرا محکم بگیر آنسان که بر ربت رسم
یک یا ابالفضل ع چاره ی آشفتگی های من است
یک یا حسین ع مانده بگم تا که به اللهم رسم

 

شاعر: شرمندگی های عاشق

اللهم عجل لولیک الفرج


توسط: محب الحسین| سه شنبه 90/6/1 | 7:5 عصر | + | موضوع: | نظر

کربلای من  

به خیالم هست شاید تو داری منو میبینی

می بینی حال دلم رو که زغم دلم خریدی

گاهی وقتا فکر می کردم که ز من خوشت نمیاد

اما باز فکر م می شد که تو خریدی این دلم رو

گاهی وقتا فکر می کردم چرا کربلا نرفتم

ولی آقا با تو هستم کربلای من تو قلبم



برچسب‌ها: کربلادل
توسط: محب الحسین| دوشنبه 89/12/9 | 11:11 عصر | + | موضوع: | نظر

عاشقم  

خنده بد اخلاقی شد به هرچه از تو خوندند
انگار که ره غلط است سرکوب به قلبم زدند
هنوز نمی دونن که دلم با تو تپش زد
اگر نبودی هیچ وقت زنده نبود دل من
هر روز دارن می خندند اشکال به من می گیرند
پس کی می خوان بفهمند عاشق چشم و گوش بسته ست


توسط: محب الحسین| سه شنبه 89/11/12 | 3:28 عصر | + | موضوع: | نظر

می روم  

می روم تا کربلای عشق مولانا حسین
جان دهم پای ضریحین عباس و حسین
می روم تا کربلا عرش خدا جنت حق
تا مکان بوی یاس و سیب عباس و حسین


توسط: محب الحسین| شنبه 89/8/29 | 9:52 عصر | + | موضوع: | نظر

در شگفتم  

درشگفتم از خداوند من غلام روسیاشم
که چگونه چون حسینی آفرید
همچو خورشید فروزان روشنی بخش دو عالم آفرید
عشق او در قلب عالم افرید
کار او در کار خاتم افرید
از زمین تا آسمان حیران زکار خواهرش
از ملائک تا خدا گریان ز حال اکبرش
در شگفتم از خداوند جلیل

که چگونه جز حسین بن علی در زمین اولاد آدم آفرید
شاید از اسرار عالم باشد این تا حسین بن علی یکتا بماند در زمین


توسط: محب الحسین| سه شنبه 89/7/20 | 8:1 عصر | + | موضوع: | نظر

دل نوشته  

سلام آقا شرمنده فکر می کردم وقتی وب بزنم فقط درمورد تو می نویسم اصلا می خواستم اسم وبم رو عشق نامه ی حسین بذارم ولی نمی دونم چی شد که تا حالا برات هیچی ننوشتم شاید من هنوز لیاقت اینو پیدا نکردم که بنویسم یا این که ... اصلا ولش کن آقا چی بنویسم هیچی یادم نیست ... چند دقیقه بعد،  بعد از این که نگاهی به سیاه مشقام انداختم
یه شعری دیدم که خیلی دوستش دارم هر وقت می خونمش چشمام پر از اشک می شه:
ذکر سجودم بعد الله
یا حسین ارباب خوبم
بتز دلم تنگه براتو
می زنه پرپر به جونم
این دلم برا حرم قشنگت آقا
کرده بال و پر هاشو باز
توی این فاصله ی راه
می بینه گنبد زیبا
تا که به پرچمت آقا
می رسه اوج نگاهم
توون از بال و پرم برد
موج این پرچم سرخت
افتادم روی زمین چون
رسیده عطر به مشامم
به نفس نفس فتادم
یه نگاه بکن به حالم
اشک چشمام روونه شد
چون دیدم که نرسیدم
نه توون دارم بیایم
نه می تونم که بمونم
دل من با چشم گریون
می گه با پرچم سرخت
اگه که ندیدم ارباب
ضریح پاک و قشنگت
بدون که با یک نگاهت
جونمو به لب رسوندم
تا بیام به سوی جنت
بگیرم بوسه ز پایت
یا حسین ارباب خوبم
به فدایت تارو پودم

من تا حالا کربلا نرفتم خیلی دوست دارم برم از شما بازدیدکنندگان می خوام که اگه رفتید یه ذره حتی یه خط یا یه نیم خط از حال و هوای اونجا برام بگید منتظرم دیر نکنید


توسط: محب الحسین| شنبه 89/7/10 | 4:1 عصر | + | موضوع: | نظر

چند بیتی  

بگو فطرس پر سوخته بیاید

ببیند که حسین جان ندارد

خیمه های حسین آتش گرفته

کسی هست ز آتش اطفالش رهاند

 

آسمون قلبم تیره و تاره

دلم دیگه امشب خون می باره

آروم نمی گیره این دل من

پا به پای زخمات جون می بازه


اینک که مردان خدا پیش از همه کس می روند

ای عشق بیا جان را ببر دیگر توانم رفته است

در این جهان گذران صفانداره زندگیم

یه دل دارم مال حسین اونم شده یار حسین

 


ای خدا ...

این حسین کیست که به او دلباختم

از غمش در این جهان جان باختم

من و این دل ز چه حیران گشتیم

که در این وادی بی رحم دل به جانان دادیم

من و این دل به چه جانب رفتیم

آن زمانی که زمعشوق خبر عشق رسید

 

حضرت فطرس به اربابم حسین مدیون بود

مشک سوراخ ابالفضل از حسین معذور بود

ای که دم از یا حسین و یا ابالفضل می زنی

کی به پا می خیزی و آتش به عالم می زنی ؟

 

 

جان آن دستی که با مشکش زمین خورد

جان آن ساقی که بر لب یا علی داشت

جان آن اصغر که بر دستت شهید شد

هم زیارت هم شفاعت را نصیب ما بگردان

 

این که دستام روی جاشه                                                           ولی هیچ کاری نکردم

به خدا شرمنده هستم                                                               ز چشمای سرخ زینب



توسط: محب الحسین| یکشنبه 89/6/28 | 5:21 عصر | + | موضوع: | نظر

دل من  

می شود دل من غمکده به یادت ثارالله

می کنم دلمو هر وجب به نامت ثارالله

جون می دم من برای حق

پا به پای نبرد تو

تا که تکه تکه شم

من بمیرم برای تو

چون که آب عاشقی

بگذرد از سر دلم

جان سپار تو منم

ای تو شاه عالمم


توسط: محب الحسین| یکشنبه 89/6/28 | 5:17 عصر | + | موضوع: | نظر

جان را بگیر  

جان را بگیر جان را بگیر

آخر در این غم مانده ام

گاهی بهاری نو بزن

آخر در این جا غربت است

صحرای دل ها را ببین

آخر امامم تشنه است

ساقی که رفت تنها شده

این غم توانش می برد

این غم، غم آخر شده

دیدی که زهرا آمده

دیشب کنار خواهرش

امشب به پیش مادرش

دیشب توانم بوده است

امشب که جان ها می برد

دریای لب تشنه ببین

تنها فتاده بر زمین

دیشب امامم رفته است

امشب تو این جان راببر

این دل فغانی تازه داد

آن شب که من عاشق شدم

دریای بی پایان ببین

این خاروهم او دیده است


توسط: محب الحسین| یکشنبه 89/6/28 | 5:7 عصر | + | موضوع: | نظر