مردی که بین ما غریب است در این عصر غریب پر جهالت
ویژه نامه ی ولادت حضرت معصومه(س) دست مرا گرفت و به دست قلم گذاشت حسی که باز پای مرا در حرم گذاشت حسی که اشک باره به چشمم قدم گذاشت تا اشفعی لنای لبم دم به دم گذاشت پس از کنار پنجره ی پروین که رد شدم بی اختیار شعر سرودن بلد شدم در این حرم که آمده ام پا به پای عشق عاشق شدن دعای من است و دعای عشق با دست خالی آمده ام ای خدای عشق اذن دخولمان بده محض رضای عشق تا چشم کار می کند این جا کرامت است این جا شفیعه است پس این جا قیامت است ما اشک می شویم که بارانمان کنی ما درد می شویم که درمانمان کنی ما را غریب و بی کس و بی خانمان کنی تا شب نشین صحن شبستانمان کنی یادش بخیر ماه مبارک بهار تو سی جزء عشق خوانده شد در کنار تو ولادت حضرت فاطمه معصومه (س)، روز دختر و آغاز دهه ی کرامت مبارک! برچسبها: دخترماه مبارکاذن دخول تا موج آب رد نشده از سرم بیا
اللهم عجل لولیک الفرج این چه رسمی ست که شیعیان دارند؟! سلام بر تو ای آخرین امام بقیع، سلام بر تو ای ششمین اختر تابناک امامت و ولایت امام صادق ( علیه السلام ) آقا جان در عزای شما آسمان ها هم به گریه افتاده اند و امام زمان ( ارواحنا فداه ) شال عزا به گردن انداخته اند من حقیر که باشم که نگریم و امشب که شب پرواز جانکاه شماست مناجاتم را با شما میان گریه ها یم می نویسم صفا و مروه ی من در کنار شما معنا می گیرد و شما در بقیع کنار بانوی مدینه چقدر غریبانه آرمیده اید جگر شیعه کباب میشود چشمان شیعه طاقت نمی آورد شما را غریب نظاره کند از میان کیلو متر ها فاصله چشمان اشک آلودم را بر هم می گذارم وبا قلبی خون بار بر قبور مطهر شما بر قبور بی زائر شما سلام می فرستم غم نامه ی آخرین شب شما خاطرات تلخ مدینه و کربلا را به یاد شیعیانتان می آورد آن اشک هایی که همانند امیر خیبر در شب آخر بر غربت بانوی مدینه ریختید یا آن زمانی که بغض غریب شما در مدینه شکسته شد و به یاد طفلان اسیر در کربلا گریه کردید شیعیان را در شب عزایتان بیچاره می کند که شبانه به خانه ی شما نیز حمله بردند دستان پر مهر شما را بستند و... آقا جان! کسی نبود؟ که به فریاد شما برسد این جماعت که از کوفیان بدتر کردند گویی آن شب همه در خواب بودند که شما را به اسارت بردند آن زمان که می توانستند شما را یاری کنند همه در خواب غفلت بودند بعد از به شهادت رسیدن شما همه ادعای عاشقی کردند آقا جان! با شما می گویم که چقدر از برای مهدی (عج)، آخرین یادگار شما نگرانم می ترسم؛ به خدا قسم که می ترسم که شیعیان بار دیگر به خواب غفلت روند. در عزای شما آخرین یادگارتان خون بارید زمین و زمان به گریه افتادند... آقا جان! درد دل هایم تمامی ندارد آخر این چه رسمی ست که شیعیان دارند چرا هیچ یک صدای هل من ناصر شما را نمی شنوند؟ بعد از آن همه ظلم و بی حرمتی هایی که به شما می رسد بعد از شهادت شما همه عاشق می شوند؟!! و ندبه سر می دهند... آقا جان شما دعا کنید تا ما شیعیان دگر به خواب غفلت نرویم ...آقا جان با همین قلم از مهدی (عج) شما حمایت می کنم شیعیانتان دگر به خواب نمی روند زمانی که از وجود نازنین مهدی (عج) شما بهره می برند مگر که من به زیر خاک رفته باشم که آخرین یادگار شما غریب و تنها بماند. السلام آخرین امام بقیع ششمین اختر امامتِ عشق در عزای شما سماء گریان شال مشکی به دور گردنِ عشق ای صفا و مروه ی عاشق در بقیعی کنار مادرِ عشق شب پرواز همچو جد خود حیدر گریه کردی برای غربتِ عشق دست تو بسته شد به پشت اسب همچو صفلان مضطرِ عشق از مدینه به کربلا رفتی چون شکسته بغض غربتِ عشق این جماعت ز کوفیان بدتر همه در خواب و در اسارت، عشق همه در خواب قبل پروازت بعد پرواز همه شدند عاشق بیم من از برای مهدی توست که بخوابند این همه عاشق در عزایت زمین، زمان گریان خون بارید در عزای تو عشق این چه رسمی ست که شیعیان دارند همه در خواب وقت بودنِ عشق بعد پرواز و رفتن عشق شد همه ندبه کنان به دورِ عشق شیعیانت دگر به خواب نیستند وقت بودن کنار حضرتِ عشق مگر عاشق به زیر خاک باشد که غریب گردد آخرین سوارِ عشق برچسبها: عشقامام صادقعزاششمین اخترقبور مطهرقبور بی زائر مهدی زهرا کجایی؟ ای تمام آرزویم غم تو شد آبرویم سلسله ی موی دوست
اللهم عجل لولیک الفرج به غصه مبتلایم یا که محکوم؟ به غصه مبتلایم یاکه محکوم
به بارش هاىچشمم زنده هستم ضربان دلم یک ریتم دارد پرازدرداست که باخودتیردارد بیایدیانیایداین نفس ها به دل شرمندگى ازیاردارد دلم اصلاندانست که بجزتو غمى در حد بغض و گریه دارد به حدىباغمت مأنوس گشتم که تفسیرتمام غصه هابوى تو دارد میان گریه هایم روضه خواندم که عباست نبود و بى پناه ماند همان دختر که از داغ سر تو رجز نخوانده راهى خدا شد دلم یادت کند گریه به راه است تمام اشک ها داغ است ز داغت زبس ازدخترت گفتم که اینک گرفتارغم ودردسه سالم چوطفلت کودکى نوپانیستم ولىلک زددلم بهربابایم حالافهمیده ام بىبىچه دیده که پروازوپریدن شدنصیبش حالافهمیده ام باباندیدن غصه داراست ولىرأس پدردیدن گران است دلم ازداغ ودردهابیکران است تمام اعتقادم زیرخاک است توگنجىدرمیان این زمینى که خاکش محترم گشته به نامت توشش ماهه به روىدست نشاندى به زیرلب به سوى رب چه خواندى که عالم دیدخجل ازخیمه هستى ولىراضى به تقدیرخدایى زمانىکه زاکبردل بریدى بدون شک فغان کبریارامىشنیدى زقاسم وابالفضل من نگویم بگو داغ امانت رابه گوشم ولىآقاکه اشک رب درآمد زتن جان من عاشق درآمد به لرزه آمده عرش الهى فغان وناله ىزهرادرآمد محمددربهشت عمامه برداشت به روىتل خواهرت زینب نفس داد شهیدان درحرم بىتاب گشتند زمانىکه زپیکرسرجداشد |
|