بچه ها حلالم کنید! سه ماه مادر شما، تو خونه بی قراره خوشی و خنده ی بابا رو، گرفته غصه داره حقتان بوده که دستی، بکشم بر سر و روتان گرچه دیگر می توانید، بزنم شانه به موتان حقتان بوده که نانی، بپزم گشنه نمانید دست من شکسته اما، جارو هم مانده کناری مادر خمیده بهتر، از قفس پریده باشه مادری که دست نداره، از خجالت کم میاره دخترم مادر پیرت رو، حلال می کنی یا نه؟ می دونم که کم گذاشتم، برات از داشتن مادر می دونم سنگینی کردم، روی دوشت پسرم جون مرتضی حلال کن، که نمونه گردنم پسر شهید من وای، کفنی برات نذاشتم بس که گرگا بی شمارند، پیراهن براتو بافتم وعده ی دیدار باشد، نینوا در بین گودال بوی سیب و یاس سوخته چادر خاکی به خوناب برچسبها: مادرحلالشعرفاطمیهپسر شهیدچادر خاکی |
|