عباسم و بی واهمه
رفتم به سوی علقمه
بردم دو دشتم را به آب
اما نخوردم از وفا
تشنه تویی عطشان تویی
آب آورم ارباب تویی
گشتم میان دشمنان
تنها سپلاهت ای امیر
دستان من افتاد ولی
شرمنده ام افتاد علم
تیری به چشم من زدند
شرمنده ام مشکت درید
افتاد عمود بر فرق من
همچون علی رفتم ببین
کردم خمیده قامتت
معذورم و مشکم نبین
خواهم که پیشت آخرین
عرض ادب هایم کنم
اما ببین این پیکرم
نقش زمین گشته حبیب
این پیکر پاره مبر
سوی خرم ای سرورم
معذورم از اهل حرم
برگردم و آب نبرم
توسط: محب الحسین| دوشنبه 89/8/3 | 7:51 عصر |
+ | موضوع:
| نظر