شعرهایی در وصف امام زمان (عج) - دو راهی بین الحرمین
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعرهایی در وصف امام زمان (عج)  

سلام این هم چند شعر امام زمانی:
به یادت ار زمانی بچه بودم
اسیر روز و ماه و هفته بودم
در آن لحظه نبود بر تو سلامی
نبود از غیبتت هر گز چرایی
دو دست خالی این طفل گرفتی
گرفتی تا به اوجستان کشاندی
من آن لحظه به تازگی شنیدم
صدایی از گلستان کلامت
که بودی تو امان این زمین سخت
که بودی تو در این دنیا پناهم
که بودی تو نگهبان گناهم
تو بودی که میان این گناهان
میان گریه های بی امانم
میان آن هم شرمندگی ها
صدا کردی بیا من چشم به راهم
تو خود گفتی بیا من آمدم دیر
ولی آقا ببین بشکسته حالم
ببین من در میان این گناهان
چگونه سوخته این بال ضعیفم
اگر فطرس به دست خون خدا آزاد شد زود
من هم خواهم که با دست شما آزاد گردم
تو خود خواندی مرا من آمدم آقا
نگو بگذار برو که می سوزه قلبم
نذار سوزد آقا قلب حزین من
که مشتاق است ببیند بهترین ارباب پر غیبت

دگر بس نیست آقا این همه غیبت نمی آیی؟


برای آخرین انتظار شیعه
اشکامون مثل آب فرات روونه
سینمون مثل دریا پر از هجومه
دستامون رو به کعبه آخه نیازه
دعامون فرج یار مهربونه
التماس توی اشک همه نهونه
غصمون دوری صاحب الزمونه
خوش حالیم
دیدن آخرین امیره
بیمارم من زعشقش جون میبازم
نالانیم آخه دوریش برامون سخته
عاشقی واسمون اول خطه
جانبازی واسمون رویای نفیسه
الهی که بیاید یه روز صدایش
قلبم رو بفشارد گوشه نگاهش
دستش را بکشاند روی سر من
بگوید تو بودیمنتظر به راهم
آمدم که کنم من جهان رو بیدار
می آیم که شوم رهبر شماها
ما گوییم تویی مولا تویی سرور
بیعتی کرده ایم تابه پای جان ها
خوش آمد ای امام رئوف دنیا

در دنیا یکی امید عالمینه
در دنیا
یکی سلامت زمینه
در دنیا یکی امیر المؤمنینه
تو خیمه یه آقایی غریب و تنهاست
نیمه شب صدای قرآنش به هواست
سجادش پر از شمیم و نور الله ست
تو نماز دعا برای کی می کرده
تو دنیا کی بود به یاد مهدی مونده
تو قنوت کی بود صدا می زد خدایا
آقامون بهاره کی می رسه از راه
آقامون تو خیمه تو قنوت سبزش
به یاد کیه براش دعا می کرده
آرزو دارم آقام تو خیمه گاهش
یخشبی منو بخونه تو قنوتش
تا من هم حواله ی بهت بگیرم
از عشقش یه شب پیش پایش بمیرم


پریشونم دلم بی تاب مهدیست
پریشونم نگاه حیران مهدیست
برای دیدن جلوه ی ماهش
چشام باران ز درد بی قراریست
امید زندگانی دل من
کلید ره گشای منزل من
شدم در انتظارت غرق اقا
تو غواصی کنو دریاب مارا
یه عمره از حسین تنها سرودم
ولیکن بی تو شب ها بی خروشم
اگر صبحی زبین این همه صبح
تو دیدی من ز بهرت در خروشم
بدان از برکت عهدیست که بستم
که تا هستم من این جا در خروشم
ولیکن این خروش قلب مستم
شور بی لطف تو همچون سکوتم
اگر هنگامه ی عصر ظهورت
ببود جانی در این جسم نحیفم
اگر یاری شود از جانب حق
شوم قربانی راه سپیدت
بگو آبی بیاور
برایت از کویر آبی بیارم
بگو نانی بیاور برایت از بیابان نان بیارم
بگو جانت بده جانم بکاهم
نگو زین جا برم من تو نخواهم


ای وای از این غم ها
ای داد از این بیداد
ای مرگ بر این دنیا
گویند همه عالم
دل بی تو به تنگ آمد
دل بی تو به نابودیست
وقت است که باز آیی


چشم به راه دیدارم هرگز نبرد خوابم
بی دیدن سیمایت هرگز نبرد خوابم
در بین سیاهی ها نقش تو به خاطر بود
در ماتم و تنهایی سوختم نمی آیی؟
از پشت در غیبت کوته نگهی افکن
مشتاقم و میدانی دیوانه ی دیدارم
گفتم تو کجا هستی؟ گفتم تو چه کار کردی؟
با جرم من سرکش مولا تو چه کار کردی!؟
در اوج رفاه هستی یا بین قفس جانان
دانم که تو جون زهرا بی یاوری و تنها
از غصه ی درد من در بین خفا سوختی
اما نه من و مردم رو به سویت آوردیم
لیکن همه از دردت خوش حال چو کفاریم
شرمنده ام از رویت از درد گناهانم سر را به گریبانم


تو آخرین ستاره ی امت محمدی
تو یادگار انبیا تو یادگار اولیا           تو بهترین پیامدی
تو مهربان ازلی تو آبروی ابدی           تو بیکران ز احمدی
نگار بی قرینه ای           بهار بی خزان تویی
صدای تو جوحیدر است                نماز تو ز احمد است
غریبیت زفاطمه              نیایشت به حق سر است
صداقت تو جعفر است                 تو علم باقر العلوم
اسیر روز و ماه شدی            چو زینب حسین شدی
الهی که از سفر بیای            که چون حسین غوغاکنی


میان دفترم هر شب نوشتم
امام مهربانی ها کجایی
سلامت می دهم هر صبح آقا
جوابی ده جوابی آسمانی

 


توسط: محب الحسین| شنبه 89/7/10 | 4:0 عصر | + | موضوع: | نظر